يك جرعه كتاب قسمت سوم

با سلام در اين سايت سعي داريم با انتشار پست ها انگيزشي و داستان هاي موفقيت افراد را به اشتراك بگذاريم.

دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

يك جرعه كتاب قسمت سوم

۹۱ بازديد

#يك_جرعه_كتاب ????
هانري : لوسي ... مگر ما خودمان از مرده هاي مان خيلي حرف مي زديم ؟ ما حتا وقت اين را نداشتيم كه آن ها را در قلب مان خاك كنيم. نه ! مرگ من به جايي بر نمي خورد. بعد از من خلئي ايجاد نمي شود. مردم توي مترو وول مي خورند. رستوران ها پر از آدم است. توي كله ها پر از ناراحتي پيش پا افتاده است. من از دنيا ليز خوردم و بيرون افتادم. بايد فكر كنم كه وجودم ضروري نبوده و من مي خواستم كه براي چيزي، براي كسي ضروري باشم. در ضمن لوسي، من تو را دوست داشتم. حالا چون ديگر اهميتي ندارد بهت مي گويم.لوسي : نه. ديگر اهميتي ندارد.هانري : همين ! خلاصه به دنيا آمدن من واقعاً بيهوده بوده است.
???? مردگان بي كفن و دفن✍???? #ژانپلسارتر 
????

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.