مجله اميد

با سلام در اين سايت سعي داريم با انتشار پست ها انگيزشي و داستان هاي موفقيت افراد را به اشتراك بگذاريم.

دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

يك جرعه كتاب قسمت دوم

۸۵ بازديد

#يك_جرعه_كتاب ????
افسوس كه انسان قدر سعادت را نمي‌داند، موقعي مي‌فهمي كه آن را از دست داده‌اي. آه كه در عرض يك سال چه وقايعي رخ داده است. يادت مي‌آيد كه من در شبانه‌روزي چقدر خوشحال بودم؟ آن وقت نمي‌دانستم كه عاشق هستم. رفته رفته درك مي‌كني كه موريانه‌اي دارد وجودت را مي‌جود، روح و جسم تو را در خود مي‌گيرد، مي‌بيني كسي وجود دارد كه برايت از هوايي كه تنفس مي‌كني، واجب‌تر است.
حالا زندگي‌ام در انتظار ورود پستچي خلاصه شده است. اغلب هم نامه‌اي دريافت نمي‌كنم. ولي من به هر حال، پر از اميد انتظار آن ساعت را مي‌كشم و بعد، وقتي آن لحظه خوب يا بد مي‌گذرد، باز با همان اميد سابق، به انتظار روز بعد، بر جا مي‌مانم. اگر روزي حواسم به جاي ديگري معطوف باشد و پستچي سر برسد، آن وقت معلوم مي‌شود كه از عشقم كاسته شده است...!
???? هيچ يك از آنها‌ باز نمي‌گردد

✍???? #آلبادسسپدس

يك جرعه كتاب روز اول

۷۴ بازديد

#يك_جرعه_كتاب ????
ما در تاريكي بيشتر همديگر را تماشا مي كرديم تا در روشنايي روز. من هميشه هواي گرگ و ميش را دوست دارم.
 فقط در اين لحظه هاست كه احساس مي كنم مي خواهد اتفاق مهمي روي دهد. در گرگ و ميش همه چيز زيبا جلوه مي كند. 
خيابان ها، ميادين و عابرين. من حتا در اين لحظه احساس جواني و خوش تيپي مي كنم و هميشه دوست دارم كه به آينه نگاه كنم و از خيابان ها كه رد مي شوم در ويترين ها خودم را تماشا كنم و دست به صورتم كه مي زنم، چين و چروكي در پيشاني و صورتم نمي بينم.."
???? تنهايي پر هياهو

✍???? #بهوميل_هرابال